loading...

🍂خ‍ــش خ‍ــشِ خ‍ــاط‍ـرات🍂

🍂برگریزان روزمرگی های من🍃

بازدید : 436
سه شنبه 19 آبان 1399 زمان : 7:36

سلام

سرم به خاطر گریه‌های دیشب هنوز درد میکنه

آبریزش بینی هم به جمعمون اضافه شد،دست چپمم درد میکنه

زیاد حال و اوضاع میزونی ندارم

امروز باید برم‌ی شرکتی مصاحبه! ینی دیروز باید میرفتم ولی دیرشده بود

#طنزسیاهنمایی. 114 اثر انتخابات آمریکا!!
بازدید : 222
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 23:38

با فاطی درموردعکساشون صحبت میکردیم بعد میگه نیگا کن علیرضا چه کـ.ونی و

شکمی‌زده ، میگم اره گنده شده :D جاهاتون برعکسه ،میگه اره لنتی

گفتم راستشو بگو تو اونو میکنیش که اینجور گنده شده ؟ :D میگه کوفت نخیرم

گفتم پ بگو همونجور که رو خودش کارمیکنه رو توام کارکنه ،میگه بلدنیس خاک تو

سرش

گفت وگوی تصمیم مهمانی خونه ی خاله
بازدید : 424
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 23:38

باید بسیار آرام و آهسته به او میگفتم که اوضاع ممکن است تغییر کند،بهتر یا

بدتر اما زندگی همچنان ادامه دارد.. اینکه ماهمگی بخشی از یک چرخه بزرگ

هستیم،حوادثی که برای درک آنها فقط باید اهداف خداوند را شناخت..

#من_پیش_از_تو |جوجو_مویز

گفت وگوی تصمیم مهمانی خونه ی خاله
بازدید : 208
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 15:38

هیچوقت فکرش را نمیکردم که از دست دادن کار مثل از دست دادن دست وپا باشد

از دست دادن دائمی‌یک چیز با ارزش..هیچوقت ترسی از پول وآینده نداشتم،فکر

نمیکردم از دست دادن شغل احساس بی لیاقتی و تاحدی حس پوچی به انسان

بدهد.اینکه صبح‌ها خودت از خواب بیدار شوی بسیار سخت ترازاین است که باصدای

زنگ وحشتناک ساعت ازخواب بپری.چون ممکن است کسانی را که با آنها کارمیکردی

ازدست بدهی و اصلا مهم نیست که چقدر وجه مشترک با آنها داری..حتی میبینی

که درخیابان دنبال چهره‌های آشنا میگردی..

#کتاب_من_پیش_از_تو | جوجو_مویز

جزتو کی میتونه عزیز من باشه
بازدید : 232
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 15:38

+مهتاب و ممدحسین روزسه شنبه رفتن محضر و عقدرسمی‌کردن،بعدچندتا

عکس فرستاده اصن دلم رف براشون*_* دیشب داشتم اذیتش میکردم بعد

میگه من برم بخوابم دیوثک که صبح باید برم سرکار! گفتم عههه مرخصی نگرفتی

چرا؟؟ میتونی راه بری؟ :D مثه زرا سیفی نشی که مثه اردکا راه میرف:D

میگه ن‌ی روز مرخصی داشتم بسمه دیگه،زرا سیفی بی قابلیت بود

+فاطی امروز 60 تا عکس فرستاده میگه کدومش؟ از بین اونا فقط از یکیش

خوشم اومد بقیه کادر خوبی نداشتن یا ژستاشون درست نبود

میگه هی ب یادت بودیم که اگرمیبودی ازمون عکساخوبی میگرفتی،دو تا داد هم

سرعلیرضا میزدی که خوب وایسته

جزتو کی میتونه عزیز من باشه
بازدید : 219
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 4:39

زنداییم و خواهربرادراش ناجور کرونا گرفتن:// البته حال زنداییم که روبه بهبودیه

ولی اوضاع خونوادش انگار اونقداخوب نیس! مخصوصا که شوهرخواهرش بنده خدا

دیالیزی هم هس دیگه کرونام گرفته بستریه الان:( دعاکنین براشون

رفیق جونمم کروناگرفته خودشو خونوادش:(

هوووف امیدوارم قوی باشن و دوام بیارن دربرابر کرونا و زووود خوب شن

نه میشه خوبِ من بشی... نه میشه با تو بد بشم. ..
بازدید : 224
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 4:39

درمورد پست قبلیم‌ی توییتی زدم ،بعد الان دیدم که دیجی کالا ساپورت

واسه توییتم کامنت گذاشته :

سلام ... جان ما تمام تلاشمون رو می‌کنیم تا خرید شما از دیجی‌کالا

تجربه خوشایندی باشه و بعدش لبخند بزنین دلگرمیم به همراهی‌تون

+نیشم باز شد وقتی دیدمش

نه میشه خوبِ من بشی... نه میشه با تو بد بشم. ..
بازدید : 267
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 4:39

پنج تا کتاب از دیجی کالا سفارش دادم که دوتاش آف درست حسابی خورده بودن

وخوشحالم^_^ امیدوارم کتابای سالمی‌رو بفرستن

کاش یکی از اپراتوراشون توصفحه اول کتابایی که سفارش دادم مینوشت:

عزیزم برای لبخندت موقع بو کردن برگه‌هاش:D

+برمن خواستین کتاب بگیرین این حرکتو بزنین تو صفحه اولش:D

نه میشه خوبِ من بشی... نه میشه با تو بد بشم. ..
بازدید : 333
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 2:46

ی اگهی فرستادم برا احسان که یارو همخونه میخواد! بعد برگشتم بش میگم

احسااااااان اگه یارو گی بود چی؟؟؟؟ یا اگه هی بِچ اورد چی؟؟؟؟ خدایااا دوس پسر

منو از شر تمامی‌گی‌ها و جینداها حفظ بفرماااااااا :D

تانیم ساعت فقط میخندید 😂


برچسب‌ها: احسون
دکوراسیون خانه های لوکس
بازدید : 224
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 2:46

بااحسان داشتیم آگهی خونه نگاه میکردیم،میخواد خونه اجاره کنه بعد چندتااگهی

ازاین آپارتمانای مبله نشونش دادم گفتم زنگ بزن بپرس چجوریاس؟

زنگ زد بعد اومده میگه عزیزم اینا مکان بودن 😂 دختره برگشته گفته چجوری میخوای

شب تا صبح؟ شب ب شب؟ ساعتی؟ 😂😂 اینم پشماش ریخته قطع کرده😂

+با فاطی چوغوک تصویری صحبت میکردیم، بعد من نزدیک مامان بابام نشسته بودم

هندزفریمم چون شکسته،بدون هنسفری بودم! بعد بابام گف بش بگو ب علیرضا بگه ی

کار برات پیدا کنه تو یزد! بعد ب فاطی گفتم گف باشه چشم،بعد گفتم دیگه اونجوری

توام باید بیای پیشم بمونی‌هاااا ،یهو حواسش ب مامان بابام نبود برگشته میگه اگر زنگ

میزنی ب بابام میگی که من نمیذارم فاطی شبا بره پیش شوهرش بخوابه باشه میام😂

خندیدمو با چشای گشاد شده اشاره کردم ب مامان بابام که ریز ریز داشتن میخندیدن 😂

دکوراسیون خانه های لوکس

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی